معنی تیل، نقطه سیاه روی پوست

واژه پیشنهادی

فرهنگ فارسی هوشیار

سیاه پوست

(صفت) آن که رنگ پوست بدنش سیاه باشد مقابل سفید پوست.

فرهنگ عمید

سیاه پوست

کسی که پوست بدنش سیاه باشد،
(اسم، صفت) آن‌که از نژاد سیاه باشد،

لغت نامه دهخدا

سیاه پوست

سیاه پوست. (ص مرکب) آنکه رنگ پوست بدنش سیاه باشد. مقابل سفیدپوست. (فرهنگ فارسی معین): و رنگ سیاه پوستان و هرچه ایشان رابدین صفت آفریده است... (مجمل التواریخ و القصص).


سیاه روی

سیاه روی. (ص مرکب) کنایه از بی شرم و شرمنده و بی آبرو. (آنندراج):
دیدم سیاه روی عروسان سبزموی
کز غم دلم بدیدن ایشان بیارمید.
بشار مرغزی.
در خدمت تو تر نتوان آمدن از آنک
گردد سیاه روی چو گردد تر آینه.
خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 394).
رجوع به سیاه رو شود.


تیل

تیل. (اِ) به معنی نقطه و خال را نیز گویند. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) (از ناظم الاطباء). از برساخته های فرقه ٔ آذرکیوان است. رجوع به فرهنگ دساتیر شود.

تیل. (اِخ) دهی از دهستان شرفخانه است که در بخش شبستر شهرستان تبریز واقع است و 2685 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).

فارسی به آلمانی

فرهنگ معین

سیاه پوست

(اِمر.) هر یک از افراد یکی از چهار گروه بزرگ نژادهای انسانی، بومی قاره آفریقا که پوستی تیره، موهای مجعد و لب های کلفت برآمده دارند.


تیل

(اِ.) خال، نقطه.

فارسی به عربی

معادل ابجد

تیل، نقطه سیاه روی پوست

1364

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری